افسردگی یک اختلال خلقی جدی است که میتواند بر سلامتی و کیفیت زندگی شما و نیز نزدیکترین افراد شما تاثیر منفی بگذارد. در این مقاله از تریتا، در ابتدا بررسی میکنیم که افسردگی چیست؟ و علائم و درمان افسردگی چگونه هستند. با ما همراه باشید.
افسردگی چیست؟
«افسردگی» یا در اصطلاحات بالینی، «اختلال افسردگی عمده» (major depressive disorder)، یکی از شایعترین بیماریهای روانی است که تقریبا ۳۵۰ میلیون نفر را در تمام گروههای سنی تحت تاثیر قرار داده است. در ابتدا باید به این موضوع اشاره شود که افسردگی با ناراحت بودن مشابه نیست. طبیعی است که گاهی احساس ناراحتی و یا بیانگیزه بودن بکنید، اما افسردگی غالبا وضعیتی ثابت است و منشا بیولوژیک دارد. تعریف بالینی افسردگی، براساس ویرایش پنجم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات سلامت روان به این صورت است: «افسردگی، یک دوره حداقل دو هفتهای است که فرد در آن یک حالت افسرده یا از دست دادن علاقه یا لذت در فعالیتهای روزانه را تجربه میکند و دارای علائم مشخص، مانند مشکلاتی در خواب، خوراک، انرژی، تمرکز، یا خودارزشی است.» این تعریف اندوه پس از سوگواری را شامل نمیشود.
دو سوم افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم میکنند، به معنای واقعی کلمه سعی میکنند لبخند بزنند و آن را تحمل کنند. آنها به دنبال کمک مورد نیازشان برای مقابله با افسردگی نیستند و کسانی که به پزشک مراجعه میکنند، معمولا ماههاست که افسردگی را تجربه کردهاند. افسردگی اگر بدون درمان رها شود میتواند سالها دوام بیاورد و منجر به علائم فیزیکی و یا حتی افکار خودکشی شود. حتی اگر یک دوره افسردگی به پایان برسد، باز هم امکان بروز دوبارهی آن وجود دارد. خوشبختانه، امروز بررسیهایی حول شرایط سلامت روانی مانند افسردگی بیشتر انجام میگیرد و با غربالگری افسردگی که در حال حاضر در مراقبتهای اولیه موجود است، امید است که افراد بیشتری به درمان مورد نیازشان دسترسی پیدا کنند.
افسردگی تا چه حد شایع است؟
افسردگی شدید، یکی از شایعترین بیماریهای روانی در ایالات متحده است. در گزارشی در سال ۲۰۱۷ اداره سوء مصرف مواد و خدمات بهداشت روانی (SAMHSA) آورده شده است که حدود ۱۷.۳ میلیون بزرگسال در ایالاتمتحده حداقل یک دوره افسردگی اساسی را در طول یک سال داشتهاند. این میزان ۷.۱ درصد از کل بزرگسالان ۱۸ سال و بالاتر را شامل میشود. همچنین زنان نسبت به مردان بیشتر دچار افسردگی شدید میشوند (۸.۷ درصد زنان در مقایسه با ۵.۳ درصد مردان بزرگسال).
به گفته سازمان بهداشت جهانی، افسردگی به ویژه برای نیروی کار، عاملی خردکننده است. افسردگی اولین علت ناتوانی در سراسر جهان است وبار اقتصادی کلی افسردگی، تنها در ایالاتمتحده ۲۱۰.۵ میلیارد دلار در سال تخمین زده میشود، رقمی که منعکسکننده هزینههای مربوط به روزهای از دست رفته، کاهش بهرهوری، درمان افسردگی و خودکشی است.
علل بروز افسردگی چیست؟
هیچ دلیل مشخصی برای شروع افسردگی وجود ندارد زیرا ترکیبی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی، محیطی و روانشناختی همگی در بروز افسردگی نقش دارند. این موارد عبارتند از:
- ساختار فیزیکی یا شیمیایی مغز: در برخی افراد مبتلا به افسردگی، اسکن مغزی هیپوکامپ کوچکتری را نشان میدهد که در حافظه بلند مدت نقش دارد. تحقیقات نشان میدهند که قرار گیری مداوم در معرض استرس میتواند رشد سلولهای عصبی را در این بخش از مغز مختل کند.
- خارج از تعادل بودن سطوح سروتونین: یکی دیگر از چیزهایی که در مغز اتفاق میافتد و ممکن است به افسردگی مربوط باشد، این است که گیرندههای سروتونین در مغز افراد مبتلا به افسردگی، متفاوت از دیگر افراد عمل میکنند. به همین دلیل است که برخی از داروهای درمانی با سروتونین کار میکنند.
- وجود سابقه افسردگی در خانواده: فردی که دارای والدین یا خواهر و برادری که دچار افسردگی هستند میباشد، نسبت به فرد عادی دو یا سه برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارد.
- متفاوت بودن کد ژنتیکی: وقتی به دنیا میآیید، از هر پدر و مادری یک ژن کوتاه یا بلند به ارث میبرید که آلل نامیده میشوند. معلوم شده است که هنگامی که اتفاق ناگواری رخ میدهد، داشتن یک یا چند ژن کوتاه، به داشتن تمایل بیشتر به افسردگی مرتبط است.
- وجود سابقه اختلالات دیگر و یا مشکلات مربوط به سلامت روانی همزمان: اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD)، اختلالات مصرف مواد و ناتوانیهای یادگیری، عموما با افسردگی مرتبط هستند و یا میتوانند افسردگی را تداوم بخشند. اضطراب یکی از مهمترین آنهاست. به طوری که تا ۵۰ درصد افرادی که افسردگی دارند، اختلال اضطراب را هم تجربه میکنند.
- وجود رویدادهای استرسزا و یا مهم زندگی: مورد سوء استفاده قرار گرفتن، مسائل مالی، مرگ یکی از عزیزان و از دست دادن شغل، شرایطیاند که میتوانند افسردگی را به دنبال داشته باشند. با این حال، حتی اتفاقات مثبت مثل یک جهش بزرگ در زندگی، ازدواج، فارغالتحصیلی و یا بازنشستگی هم میتواند شما را افسرده کند. این رویدادها، اگرچه روند روتین زندگی شما را تغییر میدهند، اما میتوانند باعث شوند شما حس کنید سزاوار موفقیت یا شادی به دست آمده نیستید.
- تغییرات هورمونی: چرخههای قاعدگی، بارداری و زایمان میتوانند باعث افسردگی شوند.
- برخی شرایط فیزیکی مثل درد مزمن و یا سردرد با افسردگی ارتباط دارند و یا ممکن است به آن دامن بزنند.
- برخی داروها مثل داروهای خوابآور و داروهای مربوط به فشار خون نیز ممکن است باعث بروز علائم افسردگی شوند.
انواع مختلف افسردگی چیست؟
افسردگی عمده نوع کلاسیک افسردگی و چیزی است که به عنوان Major Depressive Disorder یا MDD تشخیص داده میشود (که به عنوان افسردگی تکقطبی نیز شناخته میشود). افراد مبتلا به افسردگی عمده، در بیشتر ساعات روز یا به نوعی هر روز، در طول یک بازه که حداقل دو هفته به طول میانجامد و میتواند در طول زندگی آنها تکرار شود، علائم افسردگی را تجربه میکنند. افسردگی را میتوان به چند نوع خاص تقسیم کرد که عبارتند از:
- اختلال عاطفی فصلی (SAD): در طول فصلهای خاصی از سال (معمولا زمستانها که از کاهش نور طبیعی حاصل میشود)، ظاهر میشود.
- افسردگی بیقاعده: مهمترین تفاوت این افسردگی در واکنش به خلقوخوی است. افراد با این نوع افسردگی میبینند که وقتی چیزی مثبت اتفاق میافتد، خلقوخوی آنها بهتر میشود.
- اختلال دوقطبی: این اختلال که افسردگی شیدایی نیز نامیده میشود، شامل دورههای تکرار شونده بین دورههای افسردگی و دورههایی از داشتن انرژی بسیار بالا است.
- افسردگی روانی: این مورد زمانی رخ میدهد که فرد دورههای افسردگی را چنان شدید تجربه میکند که شروع به داشتن باورهای ثابت نادرست (هذیان) یا شنیدن یا دیدن چیزهایی میکند که دیگران نمیتوانند بشنوند یا ببینند (توهم).
- افسردگی پس از زایمان: طبیعتا پس از زایمان رخ میدهد. مادران ممکن است احساس کنند که از نوزاد جدیدشان جدا شدهاند و یا میترسند که ممکن است به کودک خود آسیب بزنند.
- اختلال قبل از قاعدگی: نوع شدیدی از افسردگی است که در نیمه دوم سیکل قاعدگی بروز میکند.
- افسردگی وضعیتی: یا اختلال سازگاری، به افسردگیای اشاره دارد که با یک رویداد مهم که باعث تغییر زندگی شده است، شروع میشود.
- اختلال فشار پایدار: این اختلال، قبلا دیس تیمی (Dysthymia) نامیده میشد. این نوع افسردگی مزمن معمولا با نشانههای ملایمتری همراه است که یک دوره از آن برای مدت طولانی و گاهی دو سال یا بیشتر طول میکشد.
علائم و نشانههای افسردگی چیست؟ | شناخت علائم و نشانهها برای درمان افسردگی
تجربه کردن ترکیبی از این علائم همراه با بیحوصلگی و یا از دست دادن لذت برای یک دوره حداقل دو هفتهای میتواند نشاندهنده افسردگی باشد:
- احساسات پایدار غم، ناامیدی، بیارزشی، یا پوچی که معمولا بیشتر اوقات احساس میشود.
- از دست دادن علاقه به فعالیتها، حتی کارهایی که دوست دارید. به این صورت که انگیزه خود را از دست میدهید و احساس عدم علاقه میکنید.
- مشکل در خوابیدن و یا خوابیدن زیاد: اوقات دشواری را برای به خواب رفتن، خوابیدن و خارج شدن از تخت تخواب سپری میکنید. در این جا از چرت زدن گاه به گاه صحبت نمیکنیم. بلکه در اینجا شرایط مثل این است که بدن شما با یک پتوی سنگین پوشیده شده است و نمیتوانید از تخت بیرون بیایید.
- تغییر در وزن یا اشتها: احتمالا پرخوری میکنید، اشتهایتان را از دست میدهید و افزایش و یا کاهش وزن قابلتوجهی را بدون داشتن رژیم غذایی خاصی تجربه میکنید. گاهی اوقات افراد کمی در خوردن عجله میکنند و به دنبال آن هستند که ظرف غذا را بلند کنند و این منجر به خوردن بیش از حد میشود و بعضی اوقات این اتفاق زمانی میافتد که اصلا اشتها ندارید.
- خستگی یا کاهش انرژی: همیشه احساس خستگی میکنید و یا احساس میکنید که میتوانید روزها را روی مبل و یا در رختخواب سپری کنید.
- دشواری در تفکر صحیح و واضح، به خاطر سپردن جزئیات، تمرکز، یا تصمیمگیری: احساس میکنید حواستان پرت شده است و تمرکز کردن غیر ممکن به نظر میرسد.
- زودرنجی، سرخوردگی، یا بدبینی: خلق و خو و فضای اطرافتان اغلب اوقات منفی است.
- دردهای جسمانی: ممکن است سردرد، درد معده و یا درد گردن داشته باشید.
- افکار مرگ یا خودکشی ، با یا بدون برنامهای برای انجام دادن این کار، به سرتان خطور کند.
افسردگی به چه صورت است؟
افسردگی همچنین میتواند به شیوههای منحصر به فرد بر سنین و جنس مختلف تاثیر بگذارد:
- زنان، غالبا به فکر فرو میروند. این موضوع میتواند به صورت صحبت کردن با خود با لحنی منفی، گریه ناگهانی، احساس گناه و یا سرزنش خود نمود پیدا کند. همچنین احتمال بالایی وجود دارد که زنان همزمان با اختلال اضطراب، مشکلاتی مانند اختلال هراس، اختلال خوردن و یا وسواس فکری-عملی را هم تجربه کنند.
- در مردان مبتلا به افسردگی، اغلب علائم تحریکپذیری، عصبانیت، بیتفاوتی، رفتار فرارگرایانه (مانند گذراندن وقت بیشتر در محل کار) و یا رفتار بیملاحظه (مانند سو مصرف الکل و یا مواد دیگر) نمود پیدا میکنند.
- افراد جوانتر هم میتوانند با افسردگی و MDD دست و پنجه نرم کنند (سن متوسط شروع بیماری ۳۲ سال است). کودکان و نوجوانان نیز ممکن است گاهی اوقات حساسیت بیش از حد، کنارهگیری اجتماعی، عملکرد ضعیف در مدرسه، شکایت از اختلالات فیزیکی مکرر (مانند سردرد و درد معده) یا احساس بیکفایتی و ناامیدی (مانند اینکه آنها نمیتوانند هیچ کاری را درست انجام دهند و یا اینکه همه چیز تقصیر آنها است) را از خود نشان دهند.
- افسردگی در بزرگسالان و سالمندان اغلب به اشتباه تشخیص داده میشود و علائم آنها به عنوان علائم افسردگی تحت درمان قرار میگیرد زیرا علائم آنها میتواند با اختلالات دیگر اشتباه گرفته شود (به عنوان مثال، سردرگمی یا مشکلات حافظه ناشی از افسردگی میتواند مانند بیماری آلزایمر به نظر برسد)، و یا ممکن است تصور شود که احساسات آنها بخشی اجتنابناپذیر از پیری است و به علت کهولت سن بروز پیدا کرده است. برای بسیاری از افراد، ناراحتی بزرگترین نشانه افسردگی نیست؛ بلکه شکایت از مشکلات فیزیکی (مانند احساس درد و یا بدتر شدن سردرد) نشانه غالب افسردگی است. وجود مشکل در خواب، انگیزه کم، بیتوجهی به مراقبتهای شخصی و بهداشت، و انتظار کشیدن برای مرگ دیگر نشانههای افسردگی در سالمندان هستند.
افسردگی چگونه تشخیص داده میشود؟
این روزها، یک مراجعهی معمول به پزشک، تنها چیزی است که برای تشخیص افسردگی لازم است. ابزارهای استاندارد غربالگری مانند پرسشنامه سلامت بیمار (PHQ۹)، به طور گستردهای برای تنظیم کردن مراقبتهای اولیه برای غربالگری این بیماری مورد استفاده قرار میگیرند. دکتر جیمز مورو، مدیر مرکز کشف و درمان افسردگی و اضطراب در مونت سینای نیویورک میگوید:«در واقع، افسردگی بیشتر افراد مبتلا به این اختلال، توسط پزشکان مراقبتهای اولیه تشخیص داده شده و تحت درمان قرار میگیرند، نه پزشکان متخصص یا روان پزشک. افسردگی عمدتا با تاریخچه و علائم بالینی و یا الگوی خاصی از علائم تشخیص داده میشود، یعنی برای تشخیص افسردگی هیچ آزمایش خون یا موارد این چنینی از بیمار گرفته نمیشود. اما اگر شما علائمی مانند تغییر در وضعیت خواب یا اشتها را حس میکنید، ممکن است پزشک شما، مواردی که به سلامت روان مربوط نیستند را هم بررسی کند (برای مثال مشکلات تیروئیدی یک نمونهی بارز است).
وی ادامه میدهد:«در این حالت، اولین چیزی که پزشک شما ممکن است انجام دهد این است که از شما بخواهد آزمایش خون بدهید. البته نه برای تشخیص افسردگی، بلکه برای رد کردن چیزهایی که میتوانند به شکل افسردگی ظاهر شوند. برای مثال، کم کاری تیروئید میتواند باعث کمانرژی بودن و احساس خستگی شود. همچنین، کمخونی یکی دیگر از دلایلی است که باعث میشود برخی از افراد انرژی کمی داشته باشند.»
در نهایت، هنگام تشخیص افسردگی، پزشکان به دنبال یک الگوی سازگار از علائم هستند که نشاندهندهی تغییر واضح در رفتار یک فرد نسبت به گذشتهاش، و همچنین علائم عینی اختلال در عملکرد وی باشد. آنها از از بیمار در مودر زمان شروع علائم خود، احساسی که قبلا داشتهاند و سابقهی خانوادگی آنها سوال میکنند و با استفاده از پرششنامه مربوط به غربالگری، افسردگی را تشخیص میدهند. مهم است که توجه داشته باشید که یکی از علامتهای هشداردهنده از وجود افسردگی، وقتی است که بیمار به افکار خودکشی اشاره میکند.
رابطه افسردگی و بارداری چیست؟ | بهبود علائم و درمان افسردگی پس از زایمان
در میان تغییرات هورمونی، استرس و دیگر تغییرات محیطی، باردار شدن میتواند افسردگی را تشدید کند.
افسردگی پیش از زایمان چیست؟
دورانِ بارداریِ حدودِ ۲۳ درصد از زنانی که باردار میشوند، میتواند با بروز ناخواستهی علائم افسردگی همراه باشد. افسردگی پیش از زایمان دو دورههی افسردگی عمده و جزئی را شامل میشود که در طول بارداری و یا در یک بازهی ۱۲ ماهه پس از زایمان رخ میدهد. در طول دوران بارداری، تغییرات هورمونی میتواند مواد شیمیایی مغز شما را تحتتاثیر قرار دهد و گاهی اوقات میتواند منجر به تشدید اضطراب و افسردگی شود. محرکهای احتمالی که میتوانند باعث تغییر در این مواد شیمیایی شوند، درمانهای ناباروری و از دست دادن بارداری قبلی هستند. علائم و نشانههای افسردگی در طول بارداری، که به افسردگی قبل از زایمان نیز مشهور است، شبیه به اختلال افسردگی عمده (MDD) است و میتواند با پیگیری درست درمان شود (حتی با روشهای بدون دارو مانند تاک تراپی).
ناراحتی پس از زایمان
اگر بعد از تولد نوزاد، دچار «اندوه زایمانی» شدهاید و علائمی مانند تغییر خلقوخو، گریه کردن مکرر و اضطرابی که شما را شبها بیدار نگه میدارد را تجربه میکنید، سعی کنید به سادگی از کنار آن عبور کنید، چون بیشتر زنانی که به تازگی مادر میشوند، این وضعیت را تجربه میکنند. اگر بعد از دو هفته این علائم ادامه پیدا کنند ممکن است به افسردگی پس از زایمان دچار شده باشید. مطالعات نشان دادهاند که از هر هفت مادر، یکی از آنها افسردگی پس از زایمان را تا یک سال بعد از زایمان تجربه میکنند. افرادی که سابقه افسردگی قبلی دارند، ممکن است شانس بیشتری برای ابتلا به افسردگی پس از زایمان داشته باشند.
راه بهبود علائم و درمان افسردگی چیست؟
امروزه روشهایی برای درمان افسردگی وجود دارند که مکررا در حال تکامل هستند. به کار گیری هر کدام از این روشها یا ترکیبی از آنها به تمام چیزهایی که از شروع افسردگی و شدت علائم آن تجربه کردهاید، بستگی خواهد داشت.
نقش دارو در بهبود علائم و درمان افسردگی چیست؟
هیچ شرم و حیایی در مصرف دارو برای کنترل افسردگی وجود ندارد. مردم به طور معمول برای بیماریهای جسمی دارو مصرف میکنند و بیماری روانی نیز هیچ فرقی با بیماری جسمی ندارد. داروهای ضد افسردگی با تاثیر بر انتقالدهندههای عصبی در مغز کار میکنند. انواع رایج داروهای ضد افسردگی شامل بازدارندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs)، بازدارندههای بازجذب سروتونین و نوراپی نفرین (SNRIs) و بازدارندههای بازجذب نوراپی نفرین-دوپامین (NDRIs) هستند. برای اطلاع از اینکه چه دارویی برای بهبود وضعیت شما مناسب است، لازم است با پزشک کشورت کنید. همچنین اگر نگران عوارض جانبی احتمالی این داروها هستید، به یاد داشته باشید که مصرف هر دارویی را می توان کاهش داد و یا قطع کرد.
اگرچه تبلیغ داروهای افسردگی از بین راههای درمان افسردگی از همه بیشتر است، اما این موضوع به این معنی نیست که مصرف دارو موثرترین راه برای درمان افسردگی است. افسردگی، تنها مربوط به بر هم خوردن تعادل مواد شیمیایی موجود در مغز نیست. داروها ممکن است به تسکین برخی از علائم افسردگی متوسط و شدید کمک کنند اما مشکل اساسی را درمان نمیکند و معمولا یک راهحل بلند مدت نیستند. داروهای ضد افسردگی نیز دارای عوارض جانبی هستند و ترک آنها میتواند بسیار دشوار باشد. اگر در حال بررسی این هستید که داروهای ضد افسردگی برای شما مناسب هستند یا خیر، آگاهی از تمام جوانب مصرف این داروها میتواند به شما کمک کند که تصمیمی آگاهانه بگیرید. حتی اگر تصمیم دارید برای افسردگی دارو مصرف کنید، درمانهای دیگر را نادیده نگیرید. تغییرات سبک زندگی و درمانهای دیگر، نه تنها سرعت بهبود از افسردگی را افزایش میدهد، بلکه مهارتهایی را برای جلوگیری از عود مجدد آن به شما ارائه میکنند.
یکی از پیشرفتهای عمدهای که در تحقیقات روانداروشناسی (Psychopharmacology) برای درمان افسردگی مقاوم به درمان وجود دارد، کتامین است که در پزشکی به عنوان یک داروی بیهوشی مورد استفاده قرار میگیرد. روانشناس جسیکا استرن، استادیار بالینی در بخش روانپزشکی دانشگاه نیویورک لانگون میگوید: «مهم است که بدانیم کتامین تنها برای یک زیر مجموعه بسیار خاص از جمعیت مفید است و تنها پس از چندین دوره کامل درمان (هم رواندرمانی و هم چند داروی دیگر)، به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. به این معنی که کتامین معمولا اولین یا دومین گزینه در روند درمان نیست.»
درمان
رواندرمانی (گاهی اوقات همراه با دارو)، میتواند در درمان، مدیریت و کاهش مدت افسردگی بسیار مفید باشد. دکتر استرن میگوید: «درمانهای مبتنی بر شواهد، مانند درمان رفتاری شناختی (Cognitive Behavioral Therapy)، درمان پذیرش و تعهد و رفتار درمانی در درمان افسردگی بسیار موثر هستند. این روشهای درمانی، درمانهای مبتنی بر مهارتهای فعال هستند که به افراد کمک میکنند تا مهارتهایی را برای مدیریت افکار و احساسات خود توسعه دهند و آنها را حفظ کنند.»
متخصصان آموزشدیده مانند روانپزشکان و روانشناسان میتوانند انواع مختلفی از این درمانها را ارائه دهند. مانند «نوردرمانی» برای اختلال عاطفی فصلی و «درمان رفتاری شناختی» که برای تغییر فرآیندهای فکری بیمار کار میکند. یکی از اهداف درمان رفتاری شناختی، فعالسازی رفتاری است که شامل درمان و تکنیکی موثر است که در آن، تراپیست به شما کمک میکند تا فعالیتهای لذتبخشتری را برای خود برنامه ریزی کنید تا برایتان معنا و لذت را به ارمغان آورند. طبق گفته دکتر استرن، فعالسازی رفتاری میتواند حتی احتمال دچار شدن به افسردگی را برای کسانی که به دلایلی غیر از افسردگی به درمانگر مراجعه میگنند را کاهش دهد.
درمانهای دیگر
دکتر استرن اضافه میکند: «درمانهای مبتنی بر دستگاه، مانند تحریک مغناطیسی جمجمه (TMS) و الکتروشوک درمانی (ECT) ممکن است برای افراد خاصی مفید و مناسب باشد. این دو روش درمانی، همراه با تحریک عصب واگوس (VNS) که درمانی جدیدتر است که در آن دستگاهی مشابه با ضربانساز در طول عصب محیطی در گردن قرار میگیرد، از جمله انواع روشهای تحریک مغز هستند که ممکن است بسیار علمی-تخیلی به نظر برسند اما میتوانند بعد از اولین تلاش درمانی و دارو درمانی موثر باشند.»
درمان تحریک مغناطیسی جمجمه (TMS)، یک درمان غیر تهاجمی است که پالسهای انرژی مغناطیسی مکرر را به مناطقی از مغز هدایت میکند که به وضعیت روانی مرتبط هستند. این پالسهای مغناطیسی، بدون ایجاد درد از جمجمه عبور میکنند و سلولهای مغز را تحریک میکنند و میتوانند ارتباط بین بخشهای مختلف مغز را بهبود ببخشند و علائم افسردگی را کاهش دهند.
اگرچه ممکن است TMS بتواند افسردگی مقاوم در برابر درمان را بهبود بخشد، اما به این معنی نیست که درمانی قابل اتکا برای افسردگی است و علائم افسردگی باز نخواهند گشت. با این حال، این روش میتواند میزان انرژی بیمار را بهبود ببخشد و به او کمک کند تا تاکتراپی را آغاز کند یا تغییراتی در سبک زندگی خود (مانند بهتر کردن رژیم غذایی، ورزش کردن و معاشرت کردن با افراد) ایجاد کند. ایجاد این تغییرات، در بلندمدت میتواند تاثیر مثبتی در بهتر شدن وضعیت او داشته باشد.
نقش ایجاد عادات سالم در بهبود علائم و درمان افسردگی چیست؟
هر گونه درمان افسردگی باید با حفظ رژیم غذایی سالم، ورزش منظم، برنامه خواب صحیح و حتی تمرینهای خود مراقبتی آگاهانه همراه باشد. دکتر استرن میگوید اینها همه در تسکین دادن یا کاهش شدت علائم افسردگی مفید هستند. ورزش کردن به شما کمک میکند بهتر با استرس مقابله بکنید و اندورفین آزاد شده در طول ورزش میتواند باعث تقویت ذهن شود. دکتر استرن اضافه میکند:«تحقیقات بیشتر نشان میدهد که ورزش و فعالیت بدنی میتوانند تاثیرات قابلتوجهی بر افسردگی داشته باشند؛ به ویژه در کسانی که افسردگی خفیف تا متوسط دارند.»
مدیتیشن یکی دیگر از روشهای بسیار موثر برای پاکسازی ذهن و آرام کردن بدن است. همچنین میتوانید یک دفتر یادداشت روزانه داشته باشید. برخی افراد به این نتیجه رسیدهاند که وجود این دفتر به آنها کمک میکند تا به جای اینکه افکار خود را به محیط بیرونی منتقل کنند، آنها را در دفتر خود یادداشت کنند. همچنین با دوستان و خانواده خود نیز در مورد مشکلات خود صحبت کنید. داشتن یک ساختار حمایتی اجتماعی، نقش مهمی در حفظ سلامت روان دارد.
خواب نیز تاثیری قوی بر روی خلق و خوی افراد دارد. وقتی خواب کافی نداشته باشید، علائم افسردگی شما بدتر هم خواهد شد. محرومیت از خواب، منجر به تشدید تحریکپذیری، افسردگی، ناراحتی و خستگی میشود. اطمینان حاصل کنید که هر شب به اندازه کافی به خواب میروید. تعداد کمی از افراد وجود دارند که با داشتن کمتر از هفت ساعت در شب، عملکرد مناسبی در طول روز دارند. به همین دلیل سعی کنید که هر شب بین هفت تا نه ساعت به خواب بروید. علاوه بر این، سعی کنید تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنید تا به مدیریت و کاهش استرس کند. استرس بیش از حد، افسردگی را تشدید میکند و شما را در معرض خطر افسردگی آینده قرار میدهد. جنبههایی از زندگی خود مانند کار بیش از حد و یا روابط ناسالم را در نظر بگیرید که بر شما فشار وارد میکنند. سپس سعی کنید راههایی برای به حداقل رساندن تاثیر آنها پیدا کنید.
میتوانید از این جا به مقالهی تریتا در مورد اهمیت خواب کافی دسترسی داشته باشید.
روند بهبود پیدا کردن از افسردگی مانند یک سفر است، نه مقصد. روزهای سخت همجنان وجود خواهند داشت، اما با درمان هدفمند، میتوانید بر مشکلات شدید غلبه کنید. اگر علم هنوز راهی برای درمان اختلالات روانی مانند افسردگی پیدا نکرده است اما زندگی شاد و رضایتبخش با وجود آن کاملا امکان پذیر است.
رابطه افسردگی و خطر خودکشی چیست؟
افسردگی معمولا منجر به افکار خودکشی نمیشود. اما با توجه به آمار وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالاتمتحده، مطالعات نشان داده است که حدود دو درصد از افرادی که به دلیل افسردگی در یک بیمارستان سرپایی تحت درمان قرار گرفتهاند، به دلیل خودکشی جان خود را از دست خواهند داد. اگر بیمار بستری شود، این رقم دو برابر میشود و به چهار درصد میرسد. همچنین احتمال مرگ مردان به سبب افسردگی، بیشتر از زنان است.