سابلیمینال چیست؟ | آشنایی با آنچه بخش آگاه مغز آن را درک نمی‌کندزمان مطالعه ۲۰ دقیقه

سابلیمینال چیست/what is subliminal

​به عنوان اعضای جامعه مصرف‌کننده، همه ما در معرض پیام‌های ناخودآگاه قرار داریم.​ پیام‌های ناخودآگاه که به عنوان هنر تاریک متقاعد کردن در نظر گرفته می‌شوند، اغلب به نظریه‌های توطئه سیاستمداران و تبلیغ کنندگانی که از آن‌ها برای دستکاری ذهن و اصلاح رفتارهای ما استفاده می‌کنند، مرتبط هستند. اما آیا سایلیمینال واقعی است یا حقیقت دارد؟ در این مقاله از تریتا، توضیح می‌دهیم سابلیمینال چیست؟ و انواع پیام‌های سابلیمینال را شرح می‌دهیم و نحوه اثرگذاری آن بر رفتار را مورد بررسی قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید.

پیام‌ سابلیمینال چیست؟ و شامل چه چیزی است؟

پیام‌های سابلیمینال به عنوان سیگنال‌های زیر سطح آستانه مطلق آگاهی هشیار ما تعریف می‌شوند. واژه «سابلیمینال» به معنای «زیر آستانه» است. ​اولین چیزی که باید درک کنیم این است که ما نمی‌توانیم آگاهانه از محرک‌های سابلیمینال آگاه شویم حتی اگر به دنبال آن باشیم. آستانه مطلق به عنوان پایین‌ترین سطح محرک‌هایی تعریف می‌شود که ما می‌توانیم تشخیص دهیم، چه بینایی باشد، چه شنوایی، یا حسی و غیره. ​هنگامی که یک محرک خارجی به زیر سطح آستانه مطلق سقوط می‌کند، نمی‌توان آن را آگاهانه تشخیص داد. ​

دومین چیزی که باید درک کنیم این است که باور بر این است که ادراک ناخودآگاه، نتیجه یک تکنیک ارتباطی عمدی طراحی‌ شده با هدف ایجاد یک پاسخ است تا مردم کارهایی را انجام دهند که معمولا انجام نمی‌دهند. ​به طور خلاصه، هم ادراک و هم واکنش به پیام‌های ناخودآگاه در سطح ناخودآگاه رخ می‌دهند. در عوض سوپرلیمینال در مقابل سابلیمینال قرار دارد. در حالی که هر دوی آن‌ها پاسخ‌های عصبی را برمی‌انگیزند و در نتیجه بر رفتار ما تاثیر می‌گذارند؛ محرک سوپرلیمینال می‌تواند به وسیله ذهن خودآگاه درک شود.

آزمایش شراب آلمانی و شراب فرانسوی

یک مثال که نشان می‌دهد چگونه محرک‌های سوپرلیمینال رفتار ما را از طریق ادراک آگاهانه تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، آزمایش شراب آلمانی و شراب فرانسوی است. ​در آزمایشی که در یک سوپرمارکت انگلیسی انجام شد، مجموعه‌ای از شراب‌های آلمانی و فرانسوی به همان قیمت و شیرینی نمایش داده شدند. ​سپس این فروشگاه در روزهای، متناوب موسیقی آلمانی و فرانسوی پخش کرد. چیزی که بعد اتفاق افتاد جالب توجه بود: فروش شراب آلمانی در روزهایی که موسیقی آلمانی پخش می‌شد افزایش یافت، و همین اتفاق برای شراب فرانسوی زمانی رخ داد که موسیقی فرانسوی پخش شد. ​

در این مثال، محرک در موسیقی فروشگاه، سوپرلیمینال است زیرا می‌تواند آگاهانه درک شود. جالب توجه است که اگرچه مصرف کنندگان در این مورد می‌توانستند موسیقی داخل فروشگاه را بشنوند، اما تعداد بسیار کمی از آن‌ها موسیقی را به عنوان عامل اصلی در انتخاب شراب خود گزارش کردند. ​نیازی به گفتن نیست که پیام‌های سوپرلیمینال زمانی بهتر کار می‌کنند که ما متوجه آن‌ها نشویم.

خرید کردن/shopping

انواع پیام‌های سابلیمینال چیست؟

ذهن ما از دو بخش در حال تعامل تشکیل شده‌است: آگاه و ناخود آگاه. ذهن هشیار ما کنترل اجرایی ذهن ما را به برای ما ایجاد می‌کند. با آگاهی، می‌توانیم فکر کنیم، قضاوت کنیم، احساس کنیم و با آگاهی تجربه کنیم. ​

اصطلاح «ناخودآگاه» که توسط فروید برجسته شده‌ است، به بخشی از ذهن ما اشاره دارد که زیر سطح آگاهی آگاهانه عمل می‌کند. به آن به عنوان یک مخفیگاه برای خواسته‌ها، انگیزه‌ها و تجربیات گذشته فکر کنید که خارج از سطح هشیاری آگاهانه ما وجود دارد. ​چیزی که واقعا شگفت‌انگیز است این است که رفتار ناخودآگاه ما همیشه به صورت خودکار است. هنگامی که بحث پردازش اطلاعات پیش می‌آید، ناخوداگاه ما قوی‌تر از خودآگاه است: ناخودآگاه قادر است ۲۰۰۰۰ بیت اطلاعات را به طور همزمان پردازش کند، در حالی که خودآگاه می‌تواند تنها با ۲ ± ۷ بیت اطلاعات به طور همزمان کار کند. ​

در طول روز، آیا از هر زمانی که نفس خود را به بیرون می‌دهید و تنفس می‌کنید، آگاه هستید؟ یا با هر گامی که بر می‌دارید، مراقب هستید تا زمین نخورید؟ این ذهن ناخودآگاه شماست که به این موضوعات فکر می‌کند. پیام‌های ناخودآگاه برای ذهن ناخودآگاه ما جذاب هستند. آن‌ها از طریق یک فرآیند کار می‌کنند که در آن محرک‌های حسی خارجی بدون اینکه ما متوجه سیگنال‌ها شویم، واکنش ما را تحریک می‌کنند.​ ​

حال بیایید در این محرک‌های حسی ناخودآگاه عمیق‌تر کاوش کنیم. علم جدید در هفت دسته کلی بینایی، شنوایی، لمسی، بویایی، چشایی، دهلیزی (‏تعادل و حرکت) ‏و حس عمقی (‏آگاهی بدن)‏، ۳۷ ورودی حسی شناخته‌شده را کشف کرده‌ است. در میان آن‌ها، دسته بصری بر ادراک ما غالب است. تا آنجا که می‌دانیم، پیام‌های ناخودآگاه دو حس را هدف قرار می‌دهند: دیداری و شنیداری. در هر دسته، چندین تکنیک وجود دارد.

پیغام‌های سابلیمینال تصویری

دو نوع پیام بصری ناخودآگاه وجود دارد:

  • نشانه‌های زیر بصری، معمولا به سرعت چند میلی‌ثانیه ظاهر می‌شوند که بینندگان آن‌ها را درک نمی‌کنند. در آزمایش کلاسیک جیمز ویکاری، او درون یک فیلم از دو عکس استفاده کرد که این نوشته‌ها روی آن‌ها نوشته شده بود: «تشنتونه؟ کوکاکولا بنوشید» و «گرسنتونه؟ پاپ‌کورن بخورید» این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که بینندگان فیلم قادر به تشخیص آن‌ها نبودند.
  • تصاویر تعبیه‌شده، معمولا تصاویر ثابت تعبیه‌شده در یک محیط بصری تغییر ناپذیر هستند که در دید ساده ما پنهان شده‌اند. آن‌ها اغلب در تبلیغات چاپی دیده می‌شوند.

پیام‌های سابلیمینال شنیداری

دو نوع پیام زیر آستانه شنوایی وجود دارد:

  • پیام‌های Sub-audible، پیام‌هایی با حجم کم هستند که در فایل‌های صوتی با صدای بلندتر وارد می‌شوند تا صدای آن‌ها شنیده نشود.
  • Backmasking یک پیام ویدیویی است که به صورت وارونه ضبط می‌شود، به طوری که هنگام پخش آن، پیام اصلی تغییر می‌کند. از آن اغلب در موسیقی پاپ استفاده می‌شود.

موسیقی/music

حال، چگونه پیام‌های سابلیمینال بر رفتار ما تاثیر می‌گذارند؟ یک نظریه پیشنهاد می‌کند که آماده‌سازی پیام‌های سابلیمینال صوتی و بصری می‌تواند برای گسترش فعال‌سازی در شبکه معنایی به کار برود. ​همه ما شبکه‌های معنایی مرتبط با مفاهیم در مغز خود داریم. هر مفهوم در یک شبکه از گره‌های به‌هم‌پیوسته مفاهیم وجود دارد. به عنوان مثال برند تکنولوژی اپل را در نظر بگیرید. زمانی که ‏اپل ‏را مد نظر قرار می‌دهیم، به استیو جابز‏، کامپیوترها، خلاقیت، طراحی مینیمالیستی و غیره فکر می‌کنیم.

در زیر مثالی از یک شبکه معنایی معمول ارائه شده‌است:

در یک آزمایش در سال ۲۰۰۸، افراد ۳۰ میلی‌ثانیه در معرض لوگوی اپل قرار گرفتند، که باعث ایجاد ارتباط با خلاقیت شد. در نتیجه، سوژه‌ها قادر به ارائه راه‌حل‌های خلاقانه تری نسبت به آن‌هایی بودند که در معرض لوگوی IBM قرار گرفته بودند. این یک مثال قدرتمند از این است که چگونه آماده‌سازی بصری می‌تواند شبکه معنایی ما را بدون آگاهی فعال کند.

بهداشت روانی چیست؟ | آَشنایی با بهداشت روانی و برخی اختلالات آن

آیا پیام‌رسانی سابلیمینال واقعا بر ما تاثیر می‌گذارد؟

​چیزی که مهمتر از همه است و خوشبختانه باید به آن اشاره کنیم، این است که پیام‌‌رسانی سابلیمینال قادر به شستشوی مغزی نیست. با این حال، شواهدی از دهه ۱۹۶۰ وجود دارد که ادعا می‌کند نشان دادن تصاویر ناخودآگاه، عملکرد رفتاری را بهبود می‌بخشد. با این حال، نشریات متعددی توانسته‌اند برخی از تغییرات را در رفتار به وجود آورند، اما ما هنوز نمی‌دانیم که مغز چگونه تصاویر سابلیمینال را پردازش می‌کند.

سورین پوجوگا، یکی از اعضای آزمایشگاه والنتین دراگو، برای تعیین شالوده عصبی تصاویر سابلیمینال و این که چگونه این فعالیت مغزی رفتار ما را تغییر می‌دهد، شروع به کار کرد. در یک مطالعه اخیر، پوجوگا و همکاران فعالیتی را طراحی کردند که به طور ناخودآگاه میمون‌های رزوس را در معرض مجموعه‌ای از تصاویر طبیعی قرار می‌دهد. در همین حال فعالیت نورون‌های قشر بصری اولیه مغز نیز ثبت و ضبط می‌شود.

تصاویر طبیعی (‏مانند یک عکس از یک حیوان)‏ به ترتیب بر روی یک توری قلزی مشبک برای دو یا پنج فریم متوالی، به ترتیب برای ۳۳.۳ و ۸۳.۳ میلی ثانیه قرار داده شدند. محققان دریافتند که میمون‌ها به راحتی می‌توانند تصویر را هنگامی که در پنج فریم تعبیه شده‌‌اند، شناسایی کنند. با این حال، هنگامی که تصاویر در دو فریم ارائه می‌شدند، آن‌ها تصویر صحیح را به صورت شانسی حدس می‌زدند، یعنی این تصاویر در سطح پایین‌‎تر از آستانه تشخیص بودند و توسط خودآگاه درک نمی‌شدند.

اولین سرنخ

محققان دریافته بودند که می‌توانند تصاویری را ارائه دهند که پایین‌تر از سطح تشخیص آگاهانه قرار می‌گیرند. اما این سوال بدون پاسخ باقی می‌ماند که آیا مغز این تصاویر را ثبت می‌کند؟ اگر ثبت می‌شوند این کار به چه صورت انجام می‌شود؟ آن‌ها در یک آزمایش پیگیری به این موضوع پرداختند. سوژه‌های مورد بررسی، کارهایی را انجام دادند تا بررسی شود آیا فعالیت مغز یا عملکرد رفتاری به دلیل ارائه تصویر ناخودآگاه تغییر می‌کند یا بدون تغییر باقی می‌ماند.

دوباره، حیوانات بر روی یک نقطه مرکزی بر روی صفحه نمایش کامپیوتر متمرکز شدند و یک صفحه مشبک جهت‌دار ظاهر شد. در یک نقطه تصادفی در هر آزمایش، یک تصویر طبیعی جدید، برای دو فریم متوالی به جای صفحه مشبک ارائه شد. تصویر طبیعی وارد شده به شکل اصلی خود ارائه می‌شد یا اینکه ۵ تا ۲۰ درجه چرخانده شده بود. سپس محققان می‌توانستند در زمانی که تصویر طبیعی ناخودآگاه به نمایش درمی‌آمدند، داده‌ها را برای شناسایی هر گونه تغییر در فعالیت عصبی تحلیل کنند.

پوجوگا از یک آنالیز تفکیک خطی (‏LDA) ‏برای رمزگشایی پاسخ‌های عصبی به تصاویر طبیعی استفاده کرد. LDA یک مدل یادگیری تحت نظارت است که تلاش می‌کند داده‌ها را به دسته‌های مختلف طبقه‌بندی کند. در این مورد، محققان بررسی کردند که LDA چگونه می‌تواند آزمایش‌های جداگانه‌ای را براساس جهت‌ قرارگیری تصویر طبیعی از هم تفکیک کند. برای ۹۰ درصد از آزمایش‌ها، آن‌ها نرخ شلیک (یک اصطلاح تخصصی در مهندسی پزشکی است که به پتانسیل عمل اشاره دارد) را از زمانی که تصویر طبیعی نمایش داده شد وارد کردند و مدل را با جفت کردن نرخ شلیک با جهت گیری صحیح تصویر «آموزش دادند». هنگامی که مدل آموزش داده شد، محققان توانستند نرخ شلیک را از ۱۰ درصد باقی مانده آزمایش‌ها، با اجازه دادن به مدل برای دسته‌بندی هر آزمایش با توجه به جهت قرارگیری تصویر، وارد کنند.

آن‌ها دریافتند که عملکرد LDA به طور قابل‌توجهی بالاتر از سطح شانس است، به این معنی که نورون‌ها جهت‌گیری تصویر طبیعی را رمزگذاری می‌کنند. محققان همچنین LDA را برای بخشی از آزمایش، زمانی که تصویر ناخودآگاه ارائه نشد محاسبه کردند و دریافتند که عملکرد LDA متفاوت از سطوح شانس نیست. این تجزیه و تحلیل بیشتر این نتیجه را تایید می‌کند که نورون‌ها در واقع تصاویر طبیعی را پردازش می‌کردند.

مدار اصلی

​​​​​​​​با شواهدی مبنی بر این که نورون‌ها به نوعی در حال پردازش تصاویر طبیعی تعبیه‌ شده هستند، گروه استدلال کرد که پردازش تصاویر سابلیمینال باید هدفی داشته باشد. آن‌ها یک آزمایش پیگیری دیگر انجام دادند تا مشخص کنند که آیا تصاویر طبیعی که قبلا به طور ناخودآگاه ارائه شده‌ بودند، می‌توانند پردازش عصبی را در طول ارائه آگاهانه بهبود ببخشند یا خیر؟ ​

سوژه‌های مورد آزمایش یک وظیفه تمایز جهت‌گیری را انجام دادند. در حالی که حیوانات بر روی یک نقطه مرکزی از صفحه نمایش کامپیوتر متمرکز شده بودند، یک تصویر طبیعی در محیط اطراف نشان‌ داده شده‌ می‌شد. بعد از یک تاخیر کوتاه، تصویر دوباره نشان داده می‌شد. شرکت‌کنندگان از یک اهرم پاسخ استفاده کردند تا مشخص کنند که دو تصویر چگونه در یک جهت نشان‌ داده شده‌اند، یا اگر دومی با زاویه نشان داده شود (‏زمانی که تصاویر متفاوت بودند، حیوانات برای رها کردن اهرم آموزش داده می‌شدند، اما وقتی تصاویر یکسان بودند، از شرکت کنندگان انتظار می‌رفت که به نگه داشتن اهرم ادامه دهند)‏. مهم‌تر اینکه، ۵۰ درصد تصاویر طبیعی استفاده‌شده در این کار جدید بودند، اما نیمه دیگر به صورت ناخودآگاه به عنوان تصاویر طبیعی در کار تثبیت قبلی نشان داده شدند (‏که در بالا توضیح داده شد)‏. تصاویر طبیعی که قبلا به صورت ناخودآگاه نشان داده شدند و اکنون در وظیفه تبعیض، به عنوان محرک «در معرض قرار گرفته» در نظر گرفته می‌شوند. ​

محققان دریافتند که نورون‌ها اطلاعات بیشتری را در مورد محرک‌های در معرض قرار گرفته در مقایسه با محرک‌های در معرض قرار نگرفته، که با تجزیه و تحلیل اطلاعات متقابل اندازه‌گیری شده‌اند، استخراج می‌کنند. علاوه بر این، آن‌ها از آنالیز d استفاده کردند و دریافتند که نورون‌ها نسبت به محرک‌های درمعرض‌قرارگرفته حساس‌تر هستند. ​

مشابه با LDA اجرا شده در طول نمایش دو چارچوب تصویر طبیعی، محققان دریافتند که عملکرد LDA در طول کار تمایز جهت‌گیری به طور قابل‌توجهی بالاتر از سطح شانس بود. مطابق با فرضیه آن‌ها، گروه دریافت که عملکرد LDA به طور قابل‌توجهی برای تصاویر طبیعی درمعرض‌قرارگرفته در مقایسه با محرک‌های درمعرض‌قرارنگرفته بالاتر بود. ​

روی هم رفته، این نتایج نشان می‌دهند که آماده‌سازی ناخودآگاه (‏که قبلا تصاویر ناخودآگاه را نشان می‌دهد) ‏امکان بهبود پردازش تصویر را زمانی فراهم می‌کند که آن محرک‌ها بعدا به صورت سوپریمینال ساخته شوند. ​

از طریق آنالیزهای متعدد، واضح است که نورون‌های منفرد پردازش تصویر بهتری را برای تصاویر نمایش داده شده در مقایسه با تصاویر نمایش داده نشده نشان می‌دهند. اما اگر در برخورد اول، هنگام مشاهده تصویر کاملا آگاه نباشیم، چه اتفاقی می‌افتد. محققان استدلال می‌کنند که مشاهده مکرر محرک‌های ناخودآگاه، گروهی از سلول‌ها را به طور همزمان فعال می‌کند. همان طور که ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید، سلول‌هایی که با هم شلیک می‌کنند، به یکدیگر متصل می‌شوند. بنابراین با فعال کردن گروهی از نورون‌ها به طور همزمان، تحریک ناخودآگاه می‌تواند ارتباط بین نورون‌ها را افزایش دهد. ​

سیستم گلیمفاتیک چیست؟ | ارتباط خواب و تصفیه مغز به چه صورت است؟

پوجوگا و همکارانش اتصال بین سلول‌ها را با محاسبه همبستگی متقابل اندازه‌گیری کردند. این تحلیل زمان‌بندی افزایش‌ها بین دو سلول را اندازه‌گیری می‌کند. هر چه تعداد اسپایک‌های همزمان بیشتر باشد، پیوند بین این دو نورون قوی‌تر خواهد بود. این گروه فرض کرد که فعالیت همزمان بالاتر سلول‌ها، هنگام مواجهه با تصاویر در معرض دید قرار گرفته رخ می‌دهد، که نشان‌دهنده افزایش در سیگنال دهی بین سلول‌ها است. ​

گروه دریافت که در حالی که هر دو تصویر طبیعی نمایش داده شده و نمایش داده نشده، کورلوگرم های متقاطع قوی تولید می‌کنند، کورلوگرم های متقاطع به طور قابل‌توجهی برای تصاویر نمایش داده شده در مقایسه با تصاویر نماش داده نشده بالاتر بودند. این نشان می‌دهد که تحریک مکرر ناخودآگاه تصاویر طبیعی ارتباط بین گروه‌های سلولی را بهبود می‌بخشد و آن‌ها را قادر می‌سازد که در صورت نشان دادن سطح بالایی از مغز، بهتر قادر به سیگنال دهی به تصویر باشند.

تحقیق کردن/researching

کنترل رفتار

​​​​​​​​با شواهدی مبنی بر تغییرات و پشتیبانی نورون منفرد برای یک مکانیزم سطح شبکه، آیا هیچ یک از اینها واقعا بر رفتار تاثیر می‌گذارد؟ ​

محققان از کار تمایز مشابهی که در بالا توضیح داده شد استفاده کردند و به سادگی درصد پاسخ‌های صحیح را در تمام جهت گیری ها برای تصاویر در معرض قرار گرفته در مقایسه با تصاویر در معرض قرار نگرفته محاسبه کردند. آن‌ها دریافتند که حیوانات به طور قابل‌توجهی در آزمایش‌ها با تصاویر در معرض قرار گرفته بهتر عمل می‌کنند. علاوه بر این، این بهبود برای محرک‌های در معرض قرار گرفته نیز در جهت گیری ها ردیابی شد. برای آزمایش‌های با تغییر جهت گیری پایین، که برای حیوان بسیار دشوار است تا به درستی انجام شود، عملکرد برای تصاویر نوردهی شده بهتر از تصاویر در معرض قرار گرفته نشده بود. این نشان می‌دهد که تغییرات تک نورون و سطح شبکه در کدگذاری محرک به اندازه کافی قوی هستند تا ادراک را تغییر دهند. ​

محققان شواهد دیگری نیز در حمایت از تغییرات رفتاری یافتند. حیوانات زمان کمتری را برای پاسخ به محرک‌های در معرض قرار گرفته صرف کردند، که نشان‌دهنده اعتماد به نفس بیشتر در تصمیماتشان است. علاوه بر این، آن‌ها دریافتند که عملکرد رفتاری به شدت با افزایش اسپایک های همزمان در ارتباط است (‏اندازه‌گیری شده توسط کورلوگرام های متقاطع)‏، که نشان می‌دهد وقتی نورون‌ها ارتباط بهتری بین خود برقرار می‌کنند، رفتار بهبود یافته دنبال می‌شود. ​

​آیا شستشوی مغزی می‌شویم؟

این سوال پاسخ کوتاهی دارد، خیر. همانطور که در این مقاله نشان‌ داده شده‌ است، تصورات ناخودآگاه می‌تواند به طور قابل‌توجهی فعالیت و رفتار عصبی را تغییر دهد. اما این به این معنی نیست که اگر یک شرکت خودروسازی یک پیام ناخودآگاه را نشان دهد که می‌گوید: «این اتومبیل را بخرید»، شما فورا به یک نمایشگاه بروید و یک خرید عجیب و غریب داشته باشید. ​

برخی کارشناسان پیشنهاد می‌کنند که پیام‌های ناخودآگاه باید «مرتبط با هدف» فرد باشند. نشان دادن یک پیام ناخودآگاه که می‌گوید «کوکاکولا بنوشید»، شما را تشنه نخواهد کرد. اما اگر تشنه باشید و همان پیام ناخودآگاه را ببینید، احتمال بیشتری وجود دارد که محصول پیشنهادی را بخرید. این تاثیر احتمالا به همین دلیل است که پیام‌رسانی ناخودآگاه در تبلیغات در بسیاری از کشورها ممنوع شده‌ است. ​

پیام‌های ناخودآگاه در زندگی روزمره ما حضور دارند، جایی که ممکن است هرگز به آن‌ها توجه نکنیم. در حالی که مطالعات رفتاری در طول سال‌ها نشان داده‌اند که پیام‌های ناخودآگاه می‌توانند انتخاب‌های ما را تعدیل کنند، این مطالعه جدید نشان می‌دهد که چگونه این تغییرات رفتاری در سطح یک نورون و شبکه رخ می‌دهند.

سابلیمینال/subliminal

محتوای منفی‌تر، اثرگذاری بیشتر | دلیل اثربخشی محتوای سابلیمینال منفی‌تر چیست؟

گروهی از محققان می‌گویند که پیام‌رسانی سابلیمینال زمانی موثرتر است که پیام منتقل شده محتوای منفی داشته باشد. مجله Emotion نتیجه یک مطالعه به رهبری پروفسور نیلی لاوی را منتشر کرده است، که شواهدی ارائه می‌دهد که نشان می‌دهد افراد قادر به پردازش اطلاعات احساسی از تصاویر ناخودآگاه هستند و به طور قطع نشان می‌دهد که حتی تحت چنین شرایطی، اطلاعات دارای ارزش منفی بهتر از اطلاعات دارای ارزش مثبت تشخیص داده می‌شوند. ​

پروفسور لاوی و همکارانش در یک مطالعه، مجموعه‌ای از کلمات بر روی صفحه کامپیوتر را به پنجاه شرکت‌کننده نشان دادند. هر کلمه فقط برای کسری از ثانیه ظاهر می‌شد و زمان نمایش کلمه به قدری کم بود که آن‌ها کلمه را به طور گاهانه بخوانند. کلمات یا مثبت (‏مانند شادی، گل و آرامش)‏، منفی (‏مانند درد، ناامیدی و قتل) ‏و یا خنثی (‏مانند جعبه، گوش یا کتری) ‏بودند. پس از هر کلمه، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا انتخاب کنند که آیا کلمه خنثی است یا احساسی (‏یعنی مثبت یا منفی)‏. و تا چه حد از تصمیم خود مطمئن بودند. ​محققان دریافتند که شرکت کنندگان هنگامی که به کلمات منفی پاسخ می‌دادند، حتی زمانی که فکر می‌کردند صرفا حدس می‌زنند، پاسخ درست‌تری می‌دادند. ​

پروفسور لاوی می‌گوید:« گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد اینکه آیا مردم می‌توانند اطلاعات احساسی را به طور ناخودآگاه پردازش کنند وجود دارد، برای مثال تصاویر، چهره‌ها و کلمات. ما نشان داده‌ایم که افراد می‌توانند ارزش احساسی پیام‌های ناخودآگاه را درک کنند و به طور قطع نشان دادیم که افراد، اغلب کلمات منفی را راحت‌تر متوجه می‌شوند. واضح است که مزایای تکاملی در جهت پاسخ سریع به اطلاعات احساسی وجود دارد. ما اگر کسی را ببینیم که با چاقو به سمت ما می‌دود، یا اگر در شرایط آب‌وهوایی بارانی یا مه‌آلود رانندگی کنیم و یک علامت هشدار دهنده خطر را ببینیم، نمی‌توانیم صبر کنیم تا هوشیاری ما، ما را از خطر آگاه کند.»

پروفسور لاوی گفت:«این تحقیق ممکن است پیامدهایی برای استفاده از بازاریابی ناخودآگاه برای انتقال پیام‌ها، هم برای تبلیغات و هم برای اطلاعیه خدمات عمومی مانند کمپین های ایمنی داشته باشد. ​کلمات منفی ممکن است تاثیر بیشتری داشته باشند. «سرعت خود را از بین ببرید» باید بیشتر از «آهسته برانید» جلب توجه کند. جالب اینجاست که برجسته کردن ویژگی‌های منفی یک رقیب ممکن است در سطح ناخودآگاه بسیار موثرتر از تبلیغ کردن در مورد نکات فروش خودتان عمل کند.»

سیستم پاداش مغز در اعتیاد چطور عمل می‌کند؟ | بررسی نحوه‌ی تاثیر مواد مخدر بر مغز انسان

خرید کردن/shopping

خط زمان پیام‌های سابلیمینال |سیر ظهور سابلیمینال چیست؟

در زیر، تاریخچه مختصری از آزمایش‌ها و اکتشافات پیام‌های سابلیمینال را به شما نشان می‌دهیم. برخی از رویدادهای زیر، بعدا ثابت شدند که کلاه برداری هستند، مانند آزمایش «پاپ‌کورن بخورید» جیمز ویکاری:

  • ۱۹۵۶، آزمایش جیمز ویکری: در این آزمایش مشهور که با حضور ۴۵۶۹۹ تماشاچی در یک تئاتر در نیوجرسی انجام شد، جیمز ویکاری عبارات «پوپ‌کورن بخورید» و «کوکاکولا بنوشید» را برای یک سوم میلی ثانیه در طول یک فیلم به نمایش گذاشت تا ببیند آیا فروش کوکا کولا و پاپ کورن افزایش خواهد یافت یا خیر. در حالی که ویکاری ادعا کرد که فروش ذرت بو داده ۵.۵۷ درصد و کوکا کولا ۱۸.۱ درصد به دلیل این آزمایش افزایش یافت، او بعدا اعتراف کرد که این اعداد ساختگی بوده‌اند. برخی تصور می‌کردند که اعتراف ویکاری به این دلیل است که شهرت بد پیام‌های سابلیمینال از بین برود.
  • ۱۹۵۷، نوشته شدن کتاب متقاعدکنندگان مخفی توسط ونس پکارد: پکارد در این کتاب پرفروش، تکنیک‌های روانشناسی مورد استفاده توسط تبلیغ کنندگان برای انگیزه دادن به مصرف کنندگان و ترویج مفهوم تاکتیک‌های ناخودآگاه در میان توده‌های مردم را مورد بررسی قرار داد. بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفت.
  • ۱۹۵۸، «WAAF شیکاگو»، پس از انجام آزمایش پیام‌های نجوامانندی مانند «سون‌آپ بنوشید» و «روغن اوکلاهاما بخرید» ، پیام‌های Sub-audible را به فروش رساند.
  • ۱۹۷۱، شرکت In-Flight Motion Pictures در نیویورک تایمز اعلام کرد که شروع به فروش پیام‌های سابلیمینال موجود در فیلم‌هایی خواهد کرد که در تمام خطوط هوایی اصلی پخش می‌شدند.
  • ​۱۹۷۳، کتاب فتنه‌ی ناخودآگاه نوشته ویلسون برایان کی، که در آن نویسنده ادعا کرد که تبلیغ کنندگان تصاویر ناخودآگاه از رابطه جنسی، مرگ و خویشاوندی را برای دستکاری رفتار خرید ما القا می‌کنند. اگرچه این کتاب در آن زمان بسیار پیشگامانه بود، اما برخی از ادعاهای این کتاب، توطئه‌محور و نظری هستند.
  • ۱۹۷۴، کمیسیون فدرال ارتباطات آمریکا، یک اعلامیه عمومی علیه استفاده از پیام‌های سابلیمینال صادر کرد و بیان کرد که آن‌ها فریبنده و برخلاف منافع عمومی هستند.
  • ۱۹۸۰، مقاله محرک‌های سابلیمینال ومیل قضاوت توسط کانست ویلسون و زاجونک منتشر شد. آنها دریافتند که اگر هشت‌ضلعی‌های شناخته‌شده و شناخته‌نشده را بعد از آماده‌سازی ناخودآگاه بصری به سوژه‌ها نشان دهند، آن‌ها به سمت هشت‌ضلعی‌های مشخصی متمایل می‌شوند. ​
  • ۱۹۸۱، شرکت وارنر برادرز اعتراف کرد که یک ماسک مرگ دو فریمی با نمایش کامل در تصویر متحرک «The Exorcist» استفاده شده که برای دو هزارم ثانیه نمایش داده می‌شد. ​
  • ۱۹۸۲، مقاله «موسیقی پس‌زمینه و رفتار خرید در سوپر مارکت» توسط رونالد ای میلیمن ارتباط بین سرعت موسیقی و سرعت خرید در سوپر مارکت را آشکار کرد. استفاده از موسیقی با ریتم آهسته در مقایسه با موسیقی با ریتم سریع که در پس‌زمینه استفاده می‌شود، افزایش ۳۸.۲ درصدی در فروش داشته‌ است. ​
  • ۱۹۸۳، Stimutech’s Expando-Vision از پیام‌های ناخودآگاه برای انجام خودهیپنوتیزم به کمک کامپیوتر استفاده کرد و به کاربران کمک کرد تا بدون انجام کار به اهداف خود دست یابند. مثال، برنامه ادعا می‌کند که اعتماد به نفس شما را در گلف با پر کردن ذهن ناخودآکاه با تصاویر مرتبط بهبود می‌بخشد. ​
  • ۱۹۹۶، مطالعه فعال‌سازی معنایی ناخودآگاه توسط گرینوالد، دراین و آبرامز انجام شد. در این آزمایش، قبل از اینکه به سوژه‌ها کلماتی در بالاتر از حد آگاهی آن‌ها نشان داده شود ، یک کلمه (‏که به سرعت برق می‌زد) به طور ناخودآگاه نشان داده می‌شد. قضاوت افراد به دلیل این آماده‌سازی مغرضانه بود. ​
  • ۲۰۰۰، موش‌ها در تبلیغات انتخاباتی جورج دبلیو بوش: در این فیلم جنجالی ۳۰ ثانیه‌ای مبارزات انتخاباتی جمهوری‌خواهان، در حالی که آن‌ها از طرح مراقبت بهداشتی الگور انتقاد می‌کردند، حروف سفیدی که کلمه RATS را هجی می‌کردند برای یک سی‌ام ثانیه ظاهر شدند و پس از آن ظاهر پراکنده کلمه «بروکرات» ظاهر ‌می‌شد. ​
  • ۲۰۰۶، آزمایش اولویت برند یخی Lipton توسط یوهان کارمان، ولفگانگ استروب ‏و جاسپر کلاوس‏ انجام شد. کارمان که تجربه کوکاکولای ویکاری را حتی بیشتر با آماده‌سازی نه تنها برای انتخاب بین دو برند نوشیدنی بلکه برای احساس تشنگی آن‌ها انجام داد، متوجه شد که آماده‌سازی تنها زمانی کار می‌کند که پیام برجسته‌شده مناسب هدف باشد. ​
  • ۲۰۰۸، آزمایش «چگونه اپل باعث می‌شود شما متفاوت فکر کنید» انجام شد.​ ​در این آزمایش به ۳۴۱ دانشجوی دانشگاه یک کار برای سنجش تیزبینی آن‌ها سپرده شد که در طول آن لوگوهای اپل و IBM به سرعت نمایش داده شدند. سوژه‌هایی که به صورت ناخودآگاه در معرض لوگوی اپل قرار گرفته بودند، قادر به ارائه راه‌حل‌های خلاقانه تری نسبت به آن‌هایی بودند که لوگوی IBM را دیده‌ بودند​.

سینما/ciname

نتیجه‌گیری | اثر پیام‌های سابلیمینال در زندگی ما چیست؟

پس از طی کردن تاریخچه آزمایش‌ها‌ی مربوط به سابلیمینال، می‌توانید ببینید که پیام‌های ناخودآگاه خرافات نیستند بلکه علم تا حدی آن‌ها را پشتیبانی می‌کند. همچنین مهم نیست که ما چقدر می‌خواهیم واکنش‌های خود را کنترل کنیم؛ در هر حال، ما تا حدودی هم در معرض تاثیرات خارجی هستیم، حتی بدون اینکه متوجه شویم.

ممکن است ویکاری درباره فروش کوکاکولا و پاپ‌کورن، صرفا با نشان دادن متن‌های پیشنهادی بر روی یک صفحه نمایش فیلم، دروغ گفته باشد. با این حال، آزمایش‌های پیشرفته توسط کارمان و استروب نشان داد که آماده‌سازی بصری می‌تواند در تغییر نحوه احساسات ما موثر باشد و متعاقبا ما را برای گرفتن تصمیمات خرید بر اساس این احساسات تحت‌تاثیر قرار دهد.

با وجود تمام شواهدی که محرک ناخودآگاه می‌تواند رفتارهای ما را تحت‌ تاثیر قرار دهد، آن‌ها آنقدر که ما باور داریم قدرتمند نیستند. در تمام آزمایش‌ها که در آن مشتریان که به صورت ناخودآگاه برندی را برای خرید ترجیح دادند، تفاوت حاصل شده بسیار ناچیز بود. ​ در نتیجه، پیام‌های ناخودآگاه می‌توانند به مصرف کنندگان این فشار اضافی را به افراد تحمیل کنند تا یک محصول یا برند خاص را انتخاب کنند، اما ارزش ویژه برند مبتنی بر اعتماد و شفافیت است. از دست دادن اعتماد مصرف‌کنندگان برای برندها بسیار پرهزینه‌تر از دستاوردهای کوتاه‌مدت ناشی از دستکاری ناخودآگاه است.

منابع: TecgnologyNetworks، Visme، UCL

مهدی مهدوی

مهدی مهدوی

دانشجوی دانشگاه امیرکبیر
Share on facebook
Share on twitter
Share on linkedin
Share on telegram
Share on whatsapp
مطالب مرتبط با
ایجاد اشتراک
به من اطلاع بده اگر ...
guest
1 دیدگاه
Inline Feedbacks
نمایش تمام دیدگاه‌ها
Eagle

خیلی جامع و خفن بود.دست مریزاد

1
0
با نظرات خود به ارتقای سطح سلامت جامعه کمک کنیدx
()
x
Optimized with PageSpeed Ninja