شاید تا به حال در مورد نوروساینس یا علوم اعصاب شنیده باشید. به تازگی دنیای مهندسی نیز وارد این عرصه شده و با تلفیق دانش عمیق عصب شناسی و مهندسی، به علمی جدید و جذاب میرسیم که از آن به عنوان رابط مغز و رایانه یا Brain Computer Interface یاد میشود. سیستمهایی که به انسان اجازه کنترل و برقراری ارتباط به وسیلهی سیگنالهای مغزی و ماهیچهای را میدهد، به سرعت در حال رشد اند. در این مقاله از تریتا، به طور مفصل به این سوال پاسخ میدهیم که BCI چیست؟ در ادامه سوالات مهم BCI و جزئیات جذاب رابط مغز و رایانه را برایتان توضیح میدهیم.
ایده BCI از کجا آمد؟ تاریخچه BCI چیست؟
در ابتدا بررسی میکنیم که تاریخچه BCI چیست؟ تاریخچه BCI با کشف فعالیتهای الکتریکی مغز انسان توسط هانز برگر و توسعه الکتروانسفالوگرافی (EEG) آغاز شد. در ۱۹۲۴، برگر اولین کسی بود که به وسیله دستگاه EEG فعالیتهای مغز انسان را ضبط کرد. برگر توانست فعالیتهای ریتمیک فرکانسی مغز مثل امواج برگر یا امواج آلفا را با آنالیز کردن دنبالههای نوار مغزی تشخیص دهد.
اولین دستگاه ضبط کننده برگر بسیار ابتدایی بود. او تعدادی سیم نقره را به زیر جمجمه بیمارانش وارد میکرد. بعدها فویلهای نقرهای با باندهای پلاستیکی که به سر بیماران متصل میشدند، جایگزین آن شد. برگر این سنسورها را به دستگاه برقسنج مویرگی لیپومان (دستگاهی برای اندازهگیری تحرکات کوچک جریان الکتریکی) متصل کرد که با نتایج ناامیدکنندهای رو به رو شد. با این حال، دستگاههای اندازهگیری دقیقتر مانند گالوانومتر ضبط کننده با سیمپیچ دوبل زیمنس که حتی میتوانست ولتاژهای الکتریکی به کوچکی یک ده هزارم ولت را اندازهگیری کند، نتایج موفقیتآمیزی داشت.
برگر رابطه متقابل تغییرات در نمودارهای EEG خود را با بیماریهای مغزی تجزیه و تحلیل کرد. EEG امکاناتی کاملاً جدید را برای تحقیق در مورد فعالیتهای مغز انسان فراهم میکند.
اولین استفاده از BCI چیست و چگونه بود؟
اگرچه این اصطلاح هنوز ابداع نشده بود، یکی از اولین مثالهای استفاده از رابط مغز و کامپیوتر، قطعه Music for Solo Performer توسط آهنگساز آمریکایی آلوین لوسیه بود. در این قطعه از EEG و سختافزارهای پردازش سیگنال آنالوگ (مانند فیلتر، تقویت کننده و یک بورد میکسر) برای شبیهسازی آلات موسیقی کوبهای استفاده شد. برای اجرای قطعه باید امواج آلفا تولید کرد و در نتیجه صدای چندین ساز مختلف کوبهای از طریق بلندگوهایی که نزدیک یا مستقیم روی خود سازها قرار میگیرند، به گوش میرسد.
پروفسور ژاک ویدال از دانشگاه کالیفرنیا، اصطلاح «BCI» را ابداع کرد و اولین نشریه معتبر را در این زمینه ارائه داد. ویدال به طور گستردهای به عنوان مخترع BCI در جامعه BCI شناخته شده است، همانطور که در مقالات متعدد بررسی شده توسط همنسلان خود، این مورد ذکر شده است. در سال ۱۹۷۳ در مقالهاش به نام «چالشهای BCI» بیان کرد: کنترل یک جسم خارجی به وسیله سیگنالهای EEG. همچنین به پتانسیل تغییرات منفی احتمالی (زمان واکنش بین هشدار و سیگنال انجام که توسط EEG اندازهگیری میشود) به عنوان یک چالش در کنترل BCI اشاره کرد. در ۱۹۷۷، آزمایشی که ویدال انجام داد، اولین کاربرد BCI بعد از مقاله چالشهای BCI او در سال ۱۹۷۳ بود. این آزمایش یک EEG غیرتهاجمی (در واقع پتانسیلهای برانگیخته بصری (VEP)) برای کنترل یک شی گرافیکی شبیه اشارهگر روی صفحه کامپیوتر بود.
ویدال پس از مشارکتهای اولیه خود، سالها در تحقیقات BCI و رویدادهای BCI مانند کنفرانسها فعال نبود. با این حال، در سال ۲۰۱۱، او با پشتیبانی پروژه Future BNCI، در گراتس اتریش سخنرانی کرد و اولین مدل BCI را ارائه داد که مورد استقبال گسترده قرار گرفت. همسرش، لریس ویدال، که پیش از این در اولین پروژه BCI با او در UCLA کار می کرد، به او پیوست.
کنترل حرکت رباتها با استفاده از EEG؟
در ۱۹۸۸، گزارشی در مورد کنترل یک شیء فیزیکی یعنی ربات توسط EEG غیرتهاجمی منتشر شد. در این آزمایش، کنترل چندین حرکت ربات مانند شروع، توقف و شروع مجدد در راستای مسیر دلخواهی که با خطی روی یک طبقه کشیده شده، تعریف شده است. رفتار ربات هنگام دنبال کردن خط همان رفتار پیشفرض ربات بود که از هوش مستقل و منبع انرژی مستقل استفاده میکرد. در ۱۹۸۸ گزارش نوشته شده توسط استیوو بوزینوفسکی، میخائیل سستیکاف و لیلجانا بوزینوفسکا، اولین گزارش در مورد کنترل رباتها با استفاده از EEG بود.
مطالعات در سال ۲۰۱۰، توانایی بالقوه تحریک عصبی برای بازگردانی عملکردهای پیوندی و مرتبط با رفتار از طریق مدلسازی مکانیسم مولکولی اثر سیناپسی را نشان میداد. این امر دری به روی مفهومی که تکنولوژي BCI شاید بتواند علاوه بر فعالسازی قابلیتها، آنها را بازگرداند، گشود.
از سال ۲۰۱۳، آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (DARPA)، از طریق BRAIN initiative، که از کار در مرکز پزشکی دانشگاه پیتسبورگ، پارادومیکز (Paradomics)، موسسه برون (Brown) و مرکز تحقیقات سینکرون (Synchron) و دیگران پشتیبانی کرده است، بودجه فناوری BCI را کسب کرده است.
همهی این مسائل مقداری علمی تخیلی به نظر میرسند. رابط مغز و کامپیوتر در واقع آن چیزی نیست که مردم هماکنون از آن استفاده میکنند، مگر نه؟
بله، رابط مغز و رایانه (Brain Computer Interface) دقیقا همان چیزی است که به نظر میرسد. سیستمی که مغز انسان را به یک تکنولوژِی خارجی متصل مینماید. مردم امروزه از BCI استفاده میکنند، در بسیاری از خانوادهها. به عنوان یک مثال ساده، رابط مغز و رایانه میتواند به عنوان یک نوروپروتز (قطعهای سخت افزاری که میتواند جایگزین یا تقویت کنندهی یک نورون شود که به طور صحیح فعالیت نمیکند) استفاده شود. معمولترین استفادهی این نوروپروتزها در ایمپلنتهای حلزون گوش است، که به قسمتهای داخلی گوش افراد کمک میکند تا بهتر بشنوند. استفاده از نوروپروتزها به منظور جایگزین کردن فعالیت یک نورون بینایی کمتر مورد استفاده قرار میگیرد، ولی تعدادی از شرکتها به دنبال توسعهی آن هستند و ما مشتاق دیدن این گونه قطعات در سالهای پیش رو هستیم.
پس چرا رابط مغز و کامپیوتر به عنوان فناوری خواندن ذهن بیان میشود؟
در برههای از مان هستیم که این تکنولوژی در حال پیشرفت است. سیستمهایی وجود دارند که میتوانند فعالیت مغز شما را (سیگنالهای الکتریکی) به سیگنالهای قابل فهم برای نرمافزار ترجمه کنند. به این معنا که فعالیت مغز شما، میتواند اندازهگیری شود؛ یعنی خواندن ذهن در هر لحظه. همچنین میتوانید از فعالیت مغزتان برای کنترل دستگاهها از راه دور استفاده نمایید.
زمانی که فکر میکنیم، افکار در حال جا به جایی درون مغز ما و درون بدن ما به عنوان یک سری سیگنالهای الکتریکی هستند. نمونه برداری از این سیگنالها چیز جدیدی نیست، در حال حاضر دکترها فعالیت الکتریکی مغز را به وسیلهی EEG یا ElectroEncephaloGraphy و فعالیت ماهیچه را به وسیله EMG یا ElectroMyoGraphy به منظور راهی برای تشخیص مشکلات نورونی، مشاهده میکنند. در پزشکی، EEG و EMG برای یافتن بیماریها و دیگر مشکلات نورولوژی مانند بیش از حد بودن، بسیار کم بودن و یا دور از انتظار بودن فعالیتهای الکتریکی در نورونهای بیمار، استفاده میشود. با این حال، محققان به دنبال این هستند که آیا میتوان سیگنالهای الکتریکی را برای رسیدن به دیدی از اندیشههای یک فرد، رمزگشایی کرد یا خیر.
آیا BCI میتواند ذهنها را بخواند؟ آیا واسط مغز و رایانه تشخیص میدهد در حال حاضر به چه چیزی فکر میکنیم؟
در حال حاضر، خیر! BCI نمیتواند به مقدار لازم ذهن شما را دقیق بخواند تا بفهمد در هر لحظه به چه چیزی فکر میکنید. پس دلیل ترس افراد از BCI چیست؟ هم اکنون محققان، بیشتر به دنبال نمونهبرداری از حالات احساسی یا حرکاتی که قصد دارید انجام دهید، هستند. BCI میتواند بفهمد که یک شخص در حال فکر کردن به «بله» یا «خیر» است ولی تشخیص تفکرات خاص، مانند اینکه بفهمد شما در حال حاضر یک ساندویچ پنیری را دوست دارید یا اینکه رییس شما واقعا شما را آزار داده است، فراتر از علم بسیاری از رابطهای مغز و رایانه است. اما شاید در آیندهای نزدیک این امکان نیز تا حدی برآورده شود.
یک مثال از اینکه BCI چگونه کار میکند به من نشان بده
علاقه زیادی به BCI در پزشکی وجود دارد. کاربردهای مهم و مرتبط با پزشکی BCI چیست؟ BCI به طور بالقوه میتواند راهی به افراد دارای آسیب عصبی به منظور بازیابی عملکرد از دست رفته، ارائه دهد. برای مثال، در تعدادی از صدمات نخاعی، اتصالات الکتریکی میان مغز و ماهیچهی اندامها قطع میشوند و افراد را برای تکان دادن بازوهایشان یا پاهایشان ناتوان میکند. BCI میتواند با رساندن سیگنال الکتریکی به ماهیچهها و گذشتن از اتصالات قطع شده به افراد کمک کند تا دوباره حرکت کنند. یا میتواند به بیماران کمک کند تا به وسیلهی افکارشان رباتها و پروتزهای ماهیچهای را کنترل کنند و برای آنها توانایی حرکت کردن ایجاد شود. همچنین رابط مغز و رایانه میتواند به افراد دارای شرایط خاص مانند سندرم قفل شده، که نمیتوانند صحبت کنند یا تکان بخورند ولی هیچ مشکل شناختی ندارند، کمک کند تا به خواستهها و نیازهایشان برسند.
ارتباط میان ارتش و BCI چیست؟
مانند بیشتر فناوریهای جدید، BCI علاقهی ارتشهای مجهز دنیا را به خود جذب کرده است و ارتش آمریکا در آژانس نوظهور فناوری DARPA با خرج کردن دهها میلیون دلار به دنبال توسعهی رابط مغز و رایانه برای استفادهی سربازان است. به طور گستردهتر، به راحتی میتوان جذابیت BCI را برای ارتش مشاهده کرد. برای مثال، سربازان در این زمینه میتوانند برای اطلاعات بیشتر در تیمها بهم وصل شوند و در مرکز فرماندهی مستقر شوند یا بدون ایجاد صدایی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به همان اندازه، استفادههای تاریکتری وجود دارد که ارتش میتواند از BCI برای بازجویی یا جاسوسی کمک بگیرد.
رابطهی میان Facebook و BCI چیست؟
فیس بوک قهرمان استفاده از BCI شده است و اخیرا یک شرکت BCI به نام CTRL-labs به قیمت ۱ میلیارد دلار خریداری کرده است. فیس بوک برای دو جنبهی متفاوت به دنبال BCI است. محققان آنها به دنبال ترجمهی افکار به گفتار هستند و یافتههای CTRL-labs میتوانند به تفسیر حرکاتی که فرد به تنهایی میخواهد با سیگنالهای مغزش انجام دهد، کمک کنند. موضوع مشترک بین این دو، توسعهی رابط سخت افزاری بعدی است.
فیس بوک در حال آمادهسازی راهی است تا شیوهی ارتباط ما با دستگاههای پیرامون ما عوض شود. به عبارتی دیگر توسط کیبورد یا موس یا صفحه لمسی حرکت کنیم و یا از دستورات صوتی برای کنترل تکنولوژی اطرافمان استفاده کنیم. فیس بوک شرط بسته که رابط کاربری بزرگ بعدی، افکار ما خواهند بود. به جای اینکه استاتوس واتساپ خود را تایپ کنید، میتوانید به آن فکر کنید یا به جای لمس صفحه نمایش برای جابهجایی پنجرهها، میتوانید به سادگی دستتان را در هوا حرکت دهید.
من مطمئن نیستم که بخواهم تراشهای را درون مغزم بگذارم تا فقط بتوانم استاتوسم را به روز کنم!
نیاز نیست این کار را بکنید. لزوما BCI نیاز به اتصال مستقیم برای خواندن فعالیت مغز را ندارد. پس انواع روشهای اتصال به مغز BCI چیست؟ تهاجمی و غیرتهاجمی. سیستمهای تهاجمی سخت افزاری دارند که به مغز متصلاند ولی سیستمهای غیرتهاجمی به طور معمول سیگنالهای مغزی را از روی جمجمه به وسیلهی حسگرهای سر نمونهبرداری میکنند.
این دو رویکرد، فواید و معایب متفاوت خودشان را دارند. با سیستم BCI تهاجمی، به دلیل این که ردیفهای الکترود با مغز درتماساند، میتوان سیگنالها را دقیقتر جمع آوری کرد یا حتی به طور دقیق پتانسیل عمل صورت گرفته را محاسبه کرد. به هر حال، همانطور که میتوانید تصور کنید، در این روش نیاز به عمل جراحی مغز است و مغز همیشه خوشحال از اینکه تعدادی الکترود با آن در تماس است نخواهد بود! همچنین مغز طی فرایندی بنام glial scarring، کار الکترودها را برای نمونهبرداری از سیگنالها سختتر میکند. به دلیل اینکه ریسک و خطر در این روش وجود دارد، سیستم تهاجمی معمولا برای کاربردهای پزشکی استفاده میشود.
سیستمهای غیرتهاجمی بیشتر مورد پسند استفادهکننده است چون نیازی به جراحی ندارد. (اینگونه سیستمها، سیگنالهای الکتریکی به سطح پوست رسیده را از طریق سنسورهای متصل شده به کلاهی روی سر یا مشابه دستبندی که روی مچ دست قرار دارد، جمعآوری میکنند.) این سخت افزار میتواند روی صورت شما یا روی سر شما قرار گیرد که شکل طبیعی آن موجب قبول نکردن مردم از قرار دادن آن است. ممکن است مصرف کنندگان اولیه از قرار داشتن کلاه بزرگ و آشکاری روی سرشان خوشحال باشند، ولی اغلب آنها متمایل به پوشیدن کلاهی از الکترود که امواج مغزی آنها را میخواند، نیستند. به هر حال تلاش بر این است که سیستمهای غیرتهاجمی بسازند. برای مثال، DARPA در حال سرمایه گذاری در زمینهی پژوهش BCI بدون جراحی است و یک روز سختافزارهای ضروری به اندازهی کافی کوچک میشوند که میتوان آنها را استنشاق نمود یا تزریق کرد.
چرا BCI اکنون به یک موضوع مهم بدل شده است؟
پژوهشگران دهههاست که به قابلیتها و تواناییهای BCI علاقهمند شدهاند ولی این تکنولوژی با سرعت بسیار سریعی به لطف نرمافزارهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، نسبت به چیزی که اغلب پیشبینی کرده بودند، پیشرفت کرده است. همانطور که اینگونه سیستمها پیچیدهتر میشوند، تواناییهای آنها در تفسیر سیگنالهایی که از مغز میآید، جداسازی سیگنال از نویز و مرتبطسازی سیگنال الکتریکی مغز با افکار واقعی، افزایش مییابد.
آیا من باید نگران این باشم که افراد بیاجازه ذهن من را میخوانند؟ BCI در مورد کنترل ذهن چگونه عمل میکند؟
در سطح عملی، بیشتر BCI یکطرفه است به این معنا که صرفا توانایی خواندن افکار را دارد و نمیتواند هیچ ایدهای درون ذهن کاربر قرار دهد. در حال حاضر کارهای آزمایشی در اطراف ما در حال انجام است که چگونه افراد به وسیله BCI با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. اخیرا یک پروژه از طرف دانشگاه واشنگتن در حال انجام است که در آن، سه نفر با استفاده از BCI در بازی شبیه Tetris با یکدیگر همکاری میکنند. با سرعت توسعهی تکنولوژی در حال حاضر، رابطهای دوطرفه به زودی متداول خواهند شد. به خصوص اگر پای شرکت BCI ایلان ماسک یعنی Neuralink در میان باشد.
شرکت Neuralink چیست؟
ایلان ماسک زمانی اقدام به راهانداری Neralink کرد که علاقهی شدیدی به BCI داشت.به نظر شما علت علاقهی سرشار ایلان ماسک به BCI چیست؟ همانطور که شما از هر چیزی که توسط ایلان اجرا شده انتظار دارید، هم جاهطلبی و هم رمزآلود بودن در یک چشم انداز وجود دارد. وبسایت و حساب توئیتر شرکت مقدار کمی نشان میدهند که چه برنامههایی در پیش است؛ هر چند که خود ایلان گاهی اوقات نکتههایی را به اشتراک میگذارد. این نکات نشان میدهد که ایلان روی ایمپلنتهای مغزی به شکل نوارهای عصبی (neural lace) کار میکند. نوارهای عصبی، شبکهای از الکترودها هستند که روی سطح مغز قرار میگیرند. اولین سری از اطلاعات فناوری نورالینک که در اوایل سال جاری ارائه شد، آرایهی جدیدی از الکترودها را به نمایش گذاشت که توسط رباتهای جراحی میتواند در قشر مغز کاشته شود.
مانند بیشتر نمونههای BCI،تراشههای نورالینک در ابتدا به عنوان راهی برای کمک به ناتوانهای عصبی طراحی شده بود؛ اما ایلان به فراتر از آن نگاه میکرد. به گونهای که مدعی شد نورالینک میتواند به انسان اجازه دهد تا ارتباط مستقیمی با هوش مصنوعی داشته باشد. بنابراین هوش مصنوعی نمیتواند به مقداری زیادی از انسان پیشی بگیرد. اینطور بنظر میرسد که تنها راه برای متوقف کردن خودمان در برابر پسرفتن از ماشینها، متصل شدن به آنهاست! (نظر ماسک این است که اگر ما نتوانیم با آنها بجنگیم، باید به آنها بپیوندیم.)
آینده BCI چیست؟ استفاده و کاربردهای رابط مغز و کامپیوتر در آینده چه خواهد بود؟
کنسرسیومی متشکل از ۱۲ شریک اروپایی نقشه راهی را برای حمایت از کمیسیون اروپا در تصمیمات مالی خود برای برنامه چارچوب جدید افق ۲۰۲۰ تکمیل کرده است. این پروژه که توسط کمیسیون اروپا تأمین اعتبار شد، در نوامبر ۲۰۱۳ آغاز شد و در آوریل ۲۰۱۵ نقشه راه را منتشر کرد. یک نشریه در سال ۲۰۱۵ به سرپرستی دکتر کلمنس برونر برخی از تجزیه و تحلیلها و دستاوردهای این پروژه و همچنین جامعه نوظهور رابط مغز و رایانه را شرح میدهد. به عنوان مثال، این مقاله کارهایی را در این پروژه مورد بررسی قرار داد که بیشتر BCIها و برنامهها را تعریف کرد، روندهای اخیر را بررسی کرد، در مورد مسائل اخلاقی بحث کرد و جهتهای مختلف BCIهای جدید را ارزیابی کرد. همانطور که در مقاله گفته شده است، نقشه راه جدید آنها به طور کلی توصیههای پروژه Future BNCI را مدیریت میکند که توسط دکتر Brendan Allison مدیریت میشود، و این شور و شوق قابل توجهی برای جهتگیریهای BCI نوظهور است.
سایر نشریات اخیر نیز دستورالعملهای آینده BCI را برای گروههای جدیدی از کاربران معلول بررسی کردهاند. برخی از نمونههای برجسته در زیر خلاصه می شود:
اختلالات هوشیاری (DOC)
برخی از افراد دارای اختلال هوشیاری (DOC) هستند. این حالت به گونهای تعریف میشود که شامل افراد اغما و همچنین افرادی که در حالت رویشی (VS) یا حالت حداقل هوشیاری (MCS) هستند، باشد. تحقیقات جدید BCI میکوشد تا به روشهای مختلف به افراد مبتلا به اختلالات هوشیاری کمک کند. یک هدف اصلی شناسایی بیمارانی است که قادر به انجام کارهای اساسی شناختی خود هستند، که البته منجر به تغییر در تشخیص آنها میشود. یعنی برخی از افرادی که مبتلا به اختلالات هوشیاری تشخیص داده میشوند، در واقع میتوانند اطلاعات را پردازش کرده و تصمیمات مهمی برای زندگی خود بگیرند (مانند اینکه کجا درمان شوند، کجا زندگی کنند و در مورد تصمیمات پایان زندگی خود نظر دهند). برخی از افرادی که مبتلا به DOC تشخیص داده میشوند، در نتیجه تصمیمات پایاندهنده به زندگی که ممکن است توسط اعضای خانواده خود بیمار اتخاذ شود و به گفته خانواده بیمار به نفع بیمار است، میمیرند.
بازیابی توانایی حرکت
افراد ممکن است به دلایل زیادی مانند سکته یا جراحت، برخی از تواناییهای خود را در حرکت از دست بدهند. چندین گروه، سیستمها و روشهای بازیابی حرکت را که شامل BCI هستند، کشف کردهاند. در این روش، یک BCI فعالیت حرکتی را اندازهگیری میکند؛ در حالی که بیمار حرکات را طبق دستور یک درمانگر تصور یا سعی می کند. BCI ممکن است دو مزیت ایجاد کند: ۱) اگر BCI نشان دهد که بیمار حرکتی را به درستی تصور نمیکند (عدم انطباق)، در این صورت BCI میتواند بیمار و درمانگر را در جریان بگذارد. ۲) بازخورد پاداش دهنده مانند تحریک عملکردی یا حرکت آواتار مجازی نیز به تصور صحیح حرکت بیمار بستگی دارد.
دستگاههای منعطف
الکترونیک انعطافپذیر، پلیمرها یا سایر مواد انعطافپذیر هستند که با مدار چاپ میشوند. ماهیت انعطاف پذیر مواد آلی زمینه اجازه میدهد تا الکترونیک ایجاد شده خم شود، و تکنیکهای ساختاری که برای ایجاد این دستگاهها استفاده میشود، شبیه موارد استفاده شده برای ایجاد مدارهای مجتمع و سیستمهای میکروالکترومکانیکی (MEMS) است. الکترونیک انعطافپذیر اولین بار در دهه ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ توسعه یافت، اما علاقه پژوهش به اواسط دهه ۲۰۰۰ افزایش یافت. بنظر شما کاربردهای دیگر BCI چیست؟
منبع: ZNET
عالی!
بسیارعالی.
ممنون از اطلاعات مفیدتون. از خدمتتون یک سوال دارم.
برای ورود و تحصیل در مقطع مستر در حیطه BCI باید مسیر developmental neuroscience رو دنبال کرد؟
Computational neuroscience هم به BCI ختم میشه؟ و البته که اگر بخوایم از رشته علوم کامپیوتر وارد بشیم میپرسم نه حیطه پزشکی.
ممنون
بیشتر بحث Computational neuroscience مطرحه البته این یه درس ارشد میتونه باشه نه یه رشتهی ارشد. عرض کردم خدمتتون پیشنهاد من اینه که به جای رفتن سمت رشتههای میان رشتهای، برید سمت یکی از رشتههای مهندسی برق، مهندسی پزشکی یا مهندسی کامپیوتر که مبانی مهندسیتون قوی باشه و برا پروژه برداشتن برید سمت حوزههای bci . چون برا کار کردن تو حوزهی bci چهار تا بحث اصلی هست که حداقل باید تو یکیش متخصص باشید. (ماشین لرنینگ، پردازش سیگنال، computational neuroscience، الکترونیک برای ثبت سیگنال) حالا شما خودتون به کدوم حوزه بیشتر علاقه دارید؟
بنده ۲تا لیسانس یکی عمران و دیگری فیزیک کوانتوم دارم ولی برای مستر میخوام در حوزه تک و کامپیوترتحصیل کنم. و ترجیحا حیطه نوروساینس،بی سی آی خیلی برام جذاب شده. در حال حاضر هم مشغول یادگیری پایتون و یکسری دوره درموک سایت ها هستم مرتبط با نوروساینس.
با این بک گراندی که خوندید همچنان میان رشته ای (نوروساینس) رو انتخاب نکنم و مستقیما برای کامپیتور ساینس اقدام کنم؟!
ممنون
بحث این جاست که بنده رشتهی نوروساینس یا bci که رویکرد مهندسی و محاسباتی باشه جایی ندیدم. یعنی رشتهی مستقیم ارشد برا این مبحث نیست. جاهایی که بیوانفورماتیک یا نوروساینس هست که خیلی شاید رویکرد علوم کامپیوتر نداشته باشه. مثلا پایتون که فرمودید، هم کتابخانههای پردازش سیگنال داره و هم کتابخانههای یادگیری ماشین که هر دو بسیار پر کاربرد هستند برای bci. اگر واقعا دوست دارید تو این زمینه به صورت جدی وارد بشید من توصیه میکنم اول زمینهای که دوست دارید کار کنید رو مشخص کنید و یکم دقیقتر بگید تو چه بخشی از bci میخواید کار کنید.
bci بیشتر از اینکه یه رشته باشه یه پروژس. بذارید یه مثال بزنم. bci مثل ماشین خودران میمونه. به خیلی تخصصها نیاز داره. مثل مکانیک، برق، کامپیوتر، پلیمر و … باید اول حوزهای که دوست دارید و در این پروژه استفاده میشه رو مشخص کنید.